یکی از بهترین راهها برای کاهش هزینه جذب مشتری، حفظ مشتری فعلی است. واقعیت این است که مشتریانی که در حال حاضر دارید بیشترین منفعت را برای کسب و کار دارند و ارزش این را دارد که وقت و تلاش خود را صرف آن کنید.
بدیهی است که جذب مشتری مهم است زیرا اگر مشتری هرگز اولین خرید را انجام ندهد، نمی توانید مشتریان تکراری داشته باشید. با این حال، مشکل زمانی رخ می دهد که کسب و کارها بیش از 80٪ بودجه بازاریابی خود را به جذب مشتری اختصاص می دهند بجای اینکه به حفظ مشتریان توجه کنند.
خرید مکرر به معیاری برای سنجش وفاداری به یک برند توسط مصرف کنندگان تبدیل شده است و اغلب توسط کارشناسان بازاریابی برای ارزیابی مشاغل، مورد توجه قرار می گیرد.
در مقاله امروز، می خواهیم روشهایی که سبب خرید دوباره مشتریان میشود را با هم مرور کنیم. خرید دوباره و چندباره مشتری از کسب و کار شما بسیار مهم است. هنگامی که آنها به مشتریان تکراری تبدیل میشوند، شما انرژی کمتری برای متقاعدسازی آنها صرف میکنید تا به شما اعتماد کنند، همچنین این دسته از مشتریان می توانند محصول شما را به افراد دیگر پیشنهاد دهند.
فروش محصولات و خدمات دو مقوله متفاوت است، از هر کدام سه راهکار طلایی معرفی می کنیم تا مطمئن شوید مشتریانتان دوباره شما را برای خرید انتخاب می کنند، در ادامه همراه ما باشید.
بیایید با خدمات شروع کنیم. فشار زیادی بر بخش خدمات برای ارائه پشتیبانی مستمر وجود دارد. فقط یک تجربه بد می تواند مشتری را در مقابل شما قرار دهد. سه نکته زیر می تواند به جلوگیری از وقوع آن کمک کرده و مشتری را برای بازگشت مستمر تشویق کنید.
نکته کلیدی این است که راحتترین راه، ارائه خدمات پشتیبانی مناسب توسط شماست. شما می توانید این کار را در قالب موارد زیر انجام دهید.
بستههای پیشنهادی
اگر پکیجهایی را به مشتریان پیشنهاد میدهید، میبایست فورا یک دلیل برای بازگشت دوباره مشتری ارائه دهید. خوبی پکیج های پیشنهادی اینست که حداقل تا پایان یافتن زمان پکیج فرصت زیادی دارید تا خدمات عالی مشتری ارائه دهید. مشتری که تجربه عالی از خدمات رسانی شما داشته است، با پایان پکیج نمیخواهد به جای دیگری برود!
یک مثال عالی تجربه ای است که اخیراً هنگام معاینه چشم داشتم. من برای هر بار ویزیت چشم پزشکی باید از دوماه قبل نوبت بگیرم. بنابراین، با رزرو یک معاینه چشم و گرفتن دو نوبت بعدی رایگان، تضمینی برای چشم پزشک است که من دو نوبت بعدی خود را از آن مطب چشم پزشکی رزرو می کنم.
ارسال یادآوری
یکی از دلایلی که مجدداً به دندانپزشک خود برمی گردم این است که هر شش ماه یک بار آنها با من تماس میگیرند تا به من یادآوری کنند که زمان چکاپ فرا رسیده است. وقتی آنها با من تماس میگیرند، نوبت را تعیین میکنیم. در حال حاضر، یادآوری مراجعه به دندانپزشک کار من را راحت کرده است و من را به مشتری تکراری تبدیل می کند.
جایزه غیرمنتظره
بسیاری اوقات چیزی که بدست میآوریم برابر با هزینه ایست که میپردازیم. اما یک جایزه غیرمنتظره تاثیر قابل توجهی در ذهن مشتری میگذارد. به طور مثال زمانیکه نیاز به خدمات باغبانی دارید اگر باغبان علاوه بر باغچه، حاشیه حیاط را نیز گلکاری کند در خاطرتان میماند و هنگامی که نیاز به باغبان دارید، دوباره با همان شرکت خدمات باغبانی تماس خواهید گرفت.
در مورد محصولات چطور؟ محصولات به ویژه اگر رقبای زیادی دارید، باید اطمینان حاصل کنید که مشتریان از خرید کالای شما سود بیشتری کسب می کنند تا همچنان به خرید خود ادامه دهند.
در اینجا سه ایده وجود دارد که به شما در حفظ مشتریتان کمک میکند.
ارسال سریع کالا
فکر نمی کنم فقط من باشم که هنگام ثبت سفارش کالا، زمان ارسال کالا توجه ام را جلب کرده باشد. مطمئناً سه روز بهتر از پنج روز است!
حداقل کاری که میتوانید انجام دهید اینست که وقتی کالا از انبار خارج میشود مشتری خود را در جریان قرار دهید. اما دیگر چه کاری می توانید انجام دهید تا روند شما سرعت بگیرد؟ دانستن اینکه چه مدت طول می کشد تا بسته به دست مشتریان برسد، اولین قدم است. اطمینان حاصل کنید که پیش بینیهای شما صحیح است و طبق زمان تعهد داده شده، کالا به مشتری تحویل داده شده است.
امتیازهای پیشنهادی
برنامه های امتیازدهی روشی عالی برای ارتباط با مشتریان و ایجاد مشتریان وفادار است. شرکت های ارائه دهنده کارت اعتباری سالهاست که این استراتژی را انجام میدهند.
بسته بندی مخصوص
هنگامی که بسته بندی محصولات شما خاصتر باشد، مشتریان احتمالاً مجدداً از شما آن محصول را خریداری میکنند. بیشتر افراد می خواهند احساس ویژه بودن را تجربه کنند.
این که محصولتان را در یک کاغذ تزئینی بپیچید یا یک یادداشت ویژه هنگام ارسال بسته داخل آن قرار دهید باعث میشود، مشتری شما را برای خرید بعدی خود به خاطر بسپارد.
روش های زیادی وجود دارد که می توانید بکاربگیرید تا مشتریان احساس کنند که پول خود را در جای مناسبی خرج می کنند. این فقط معدود مواردی است که ما پیدا کردیم تا مشتریان بیشتری دوباره به ما بازگردند.
حتمالاً در زمان مطالعه این مقاله به فکر محصول یا خدمات خود بودید. آیا ایده ایی برای وفادارسازی مشتریان خود پیدا کردید؟ آیا قبلا ایده های بالا را اجرا کرده اید؟
یک فروشنده حرفهای میداند که جلب اعتماد مشتری قبل از خرید محصول اهمیت ویژهای دارد. یعنی مشتری باید این حس را از شما دریافت کند که چیزی که میخواهید به او بفروشید و یا خدماتی که میخواهید به او ارائه دهید، دقیقا همان چیزی است که درموردش به او اطمینان دادید.
اعتماد مشتری مسئلهای نیست که به این راحتی بدست آید. از طریق تبلیغات منفی هم نمیتوان اعتماد مشتری را جلب کرد و او را ترغیب به خرید کرد. چون مشتری خیلی باذکاوتتر و باهوشتر است و به زور نمیشود اعتماد را در ذهن مشتری ایجاد کرد.
تیم بهترین ایده ، سعی دارد با ارائه هفت راهکار دقیق و اصولی شما را تبدیل به یک فروشنده حرفهای کند. فقط کافی است مشتری احساس کند چیزی که به او میفروشید با تبلیغاتی که کردهاید همخوانی دارد و اگر هم به مشکلی برخورد درکنارش خواهید بود.
در واقع مشتری باید درک کند که شما بعنوان یک فرشندهی حرفهای، به سود و منفعت او فکر میکنید. در ادامه با بکارگیری این هفت راهکار اصولی میتوانید فروش حرفهای داشته باشید.
اول از همه، اطمینان پیدا کنید که هنگامی که مشتری از شما خرید میکند، احساس امنیت دارد. حتی در صورتی که فروش خود را از طریق پلتفرمهای تجارت الکترونیکی هم انجام نمیدهید، مشتریان باز هم به سایت شما مراجعه خواهند کرد و میزان امنیتی که در سایت شما احساس میکنند، نقش مهمی در میزان اعتماد آنها نسبت به برند شما دارد.
به عنوان مثال، اگر با تبلیغات ناخواسته آنها را آزار بدهید، یا فرآیند ثبت خرید و پرداخت سایت شما آشفته و دشوار باشد، در این صورت مشتری نسبت به امنیت و اعتماد به برند شما تردید خواهد داشت. بنابراین، امنیت سایت خود را با گواهی SSL تقویت کنید؛ از گزینههای پرداخت قابل اعتماد و معروف استفاده کنید؛ و مخصوصاًنماد اعتماد الکترونیکی یا سایر نشانها و نمادهایی که به نحوی میتوانند اعتماد مخاطب را افزایش دهند را با افتخار در معرض دید قرار بدهید.
فعال بودن در رسانه های اجتماعی از چند راه برای شما سودمند است:
خود را بیشتر در معرض دید قرار میدهید و بیشتر به چشم میآیید، نظر مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکنید و دنبالکنندگان شما احساس بهتری نسبت به برند شما پیدا خواهند کرد. هر چه بیشتر روی ابعاد اجتماعی کار کنید، اعتماد مورد نظر خود را سریعتر به چنگ خواهید آورد.
یکی از نقاط قوت قرار گرفتن در معرض دید از طریق رسانههای اجتماعی، انعطافپذیری این روش است: میتوانید وقت خود را صرف انتشار محتوا کنید، به تعامل با دنبالکنندگان جدید و قدیمی بپردازید، تصویر یا ویدئو ارسال کنید یا با ارائه اطلاعات و اخبار مرتبط، دانستههای مشتریان را بروز کنید. نکته کلیدی این است که باید در پلتفرم موردنظر خود عملاً و کاملاً حاضر و فعال باشید.
مصرفکنندگان دیگر به مانند گذشته به برندها اعتماد ندارند، و یکی از دلایل این تغییر این است که احساس میکنند که زیاد دروغ شنیدهاند. مشتریانی که این حس را داشته باشند که یک برند آنها را گول زده یا آنها را به بازی گرفته، به احتمال زیاد راه خود را از آن برند جدا خواهند کرد.
در نتیجه، به نفع شما است که برای مدیریت انتظارات مشتریان، کمتر از حد توان خود وعده بدهید و بیش از وعده و قول خود کار ارائه کنید. مثلاً، اگر ارسال یک محصول یک هفته طول می کشد، به مشتریان خود بگویید که ارسال کالا به دو هفته زمان نیاز خواهد داشت. اگر یک کالا حداقل ۱۰ سال کار خواهد کرد، آن را برای ۸ سال ضمانت کنید. از این طریق، خودتان را در معرض ریسک زیر پا گذاشتن تعهدات و قول های خود قرار نخواهید داد. (حداقل برای اکثریت مشتریان).
هنگامی که مشتری در مورد موضوعی با مشکل مواجه میشود، اعتماد به شدت در معرض خطر قرار میگیرد. اگر مشتریان شما با مشکلی روبرو شوند و خدمات فوری، سودمند و به یادماندنی دریافت کنند، در اینصورت همیشه به برند شما به عنوان یک برند قابل اعتماد نگاه خواهند کرد.
اما اگر نتوانید به این وظیفه مهم خود به درستی عمل کنید، مشتری را برای همیشه از دست خواهید داد و به احتمال قریب به یقین، شهرت خود را نیز متزلزل خواهید کرد. تا میتوانید روی بخش خدمات مشتریان خود سرمایهگذاری کنید. برای حل مسائل فقط به دنبال روشهای مقرونبهصرفه نباشید؛ اطمینان پیدا کنید که مشتری احساس میکند که صدایش شنیده شده و مورد احترام واقع شده است و برای کسب رضایت وی، از هر کاری که از دستتان بر می آید دریغ نکنید.
تقویت شخصیت و هویت انسانی برند در بازاریابی، تبلیغات و در تعاملات معمول با مشتریان میتواند به نفع شما تمام شود. از متنها و پاسخهای از پیشآماده شده و کلمات سنگین در مکالمات خود استفاده نکنید؛ در عوض، مشتریان خود را تشویق کنید تا از تهدل و خیلی راحت با شما صحبت کنند و درست مثل یک انسان واقعی با آنها تعامل داشته باشید.
همین تغییر کوچک میتواند باعث شود که برند شما بیش از آنکه شرکتی به نظر برسد، یک ظاهر انسانی به خود بگیرد و در نتیجه، تصور مشتری از شما را به میزان قابل توجهی بهبود خواهد بخشید.
هیچوقت نسبت به مشتریان خود بیتوجهی نکنید. اگرچه چیزی به نام زیادهروی در ارتباطات نیز وجود دارد، اما به عنوان یک قانون کلی؛ هر چه بیشتر با مشتریان خود ارتباط داشته باشید و با آنها گفتگو کنید بهتر است. این به خصوص در مورد مشاغلی که مستلزم ارتباط چهرهبهچهره با مشتری هستند، مانند مشاوره یا بازاریابی، مصداق دارد.
اهداف و فرآیندهای کاری خود را با شفافیت و صداقت بیان کنید و اگر اشتباهی انجام دادید، خودتان به آن اذعان کنید. اگر جزئیات را برای مشتری روشن نکرده باشید یا مبحث ارتباط دوجانبه در رابطه را نادیده بگیرید، هر اطمینان و اعتمادی که تاکنون ایجاد کردهاید از بین خواهد رفت.
برند شما همیشه باید به نحوی در دسترس افرادی که به آن نیاز دارند قرار داشته باشد. قراردادن یک شماره تلفن یا کادر گفتگوی آنلاین در صفحات فرود میتواند فوراً نرخ تبدیل شما را افزایش بدهد. چرا؟ زیرا مردم با آگاهی از اینکه هر وقت که بخواهند میتوانند با یک مسئول صحبت کنند، بیشتر احساس امنیت و آرامش خواهند داشت.
اطمینان پیدا کنید که تحت هر شرایطی چندین روش ارتباطی را در اختیار مشتریان خود قرار میدهید. به علاوه، اگر فرد خاصی را برای سمت پشتیبانی استخدام کردهاید، شماره همراه او را برای استفاده در مواقع اضطراری در اختیار مشتریان خود قرار دهید.
اعتمادسازی به سرعت انجام نمیشود و کار سادهای نیست، اما این هفت استراتژی شما را در مسیر درستی قرار خواهند داد. پس از اِعمال این موارد، قدرتمندترین استراتژی شما انسجام و استمرار خواهد بود. هر چه شخصیت برند، خدمات مشتریان و محصولات یا خدمات شما منسجمتر بوده و تصویر هماهنگتری از برند شما به نمایش بگذارند، وفاداری مشتریان فعلی به شما تقویت شده و شهرتتان رشد پیدا خواهد کرد.
با این وجود، حتی بهترین استراتژیهای جلب اعتماد مشتری نیز برای به ثمر رسیدن به زمان و صبر نیاز دارند. بنابراین، همین الآن باید دست به کار شوید و شروع کنید.
طرح بازاریابی یا Marketing Plan، سندی جامع است که کلیهی تبلیغات تجاری و فعالیتهای بازاریابی یک کسب و کار را برای سالهای آینده مشخص میکند. بهعلاوه طرح بازاریابی، موقعیت فعلی بازاریابی یک کسبوکار، بازار هدف و استراتژیهایی که برای رسیدن به اهداف مشخص اعمال میشوند را شرح میدهد.
طرح بازاریابی به شما کمک میکند استراتژیها و فعالیتهای بازاریابی شرکتتان را بهطور مؤثر روی بازار هدف متمرکز کنید و مشتریان پایهی کسبوکارتان را افزایش دهید.
طرح بازاریابی با شناسایی نیازهای مشتری از طریق تحقیقات بازار شروع میشود و به کمک فرایندهایی نظیر تجزیهوتحلیل وضعیت بازار، برنامههای عملیاتی، بودجه، پیشبینی فروش، استراتژیها و صورتهای مالی پیشبینیشده، توضیح میدهد که یک شرکت چگونه میتواند این نیازها را با سودآوری قابلقبول برطرف کند. این طرح ممکن است برای معرفی یک محصول کاملاً جدید یا اصلاح برنامههای فعلی بازاریابی تهیه شود یا بهعنوان بخشی از طرح کسبوکار مورداستفاده قرار بگیرد.
داده های مورد نیاز طرح بازاریابی، به پنج گروه تقسیم می شوند:
۱- دادههای مالی: فکتهایی که از بخشهای حسابداری مدیریت، هزینهها و سایر تحقیقات مالی به دست میآید.
۲- دادههای محصول: اطلاعات و برآوردهای تولیدی و تحقیق و توسعه
۳- دادههای فروش و توزیع: اطلاعات و برآوردهای فروش، بستهبندی، توزیع محصول
۴- دادههای تجاری، تبلیغات و ارتقا فروش: اطلاعات و برآوردهای دپارتمانهای مرتبط
۵- دادههای بازار: نتایج تحقیقات بازار
نگارش یک طرح بازاریابی معتبر و قابل استناد، مستلزم این است که تحقیقاتتان را در زمینههای زیر کامل کرده باشید:
شما باید اهداف بازاریابی که اهداف نهایی کسبوکار شما را برآورده میکنند را مشخص کنید. برای مثال اگر هدف کسبوکارتان، رسیدن به رشد پنجدرصدی است، هدفگذاری شما برای بخش بازاریابی چه خواهد بود؟ افزایش تعداد مشتریان؟ افزایش فروش کل؟
تجربه و تحلیل فرصتها و تهدیدات و نقاط ضعف و قوت کسبوکارتان (S.W.O.T) به شما کمک میکند بینشی واقعی نسبت به اهدافتان به دست آورید. به یاد داشته باشید که اهداف تعیینشده باید مشخص و واضح، قابلاندازهگیری، قابلدستیابی و دارای زمانبندی مشخصی باشند.
بسیاری از کسبوکارهای کوچک، از تحقیقات و تجزیهوتحلیل بازار هدف چشمپوشی میکنند، زیرا فکر میکنند باید هزینهی زیادی برای این عملیات بپردازند. ولی این سرمایهگذاری اولیه، یکی از مهمترین گامهای پیشرفت کسبوکار شما است. هدف این است که درک کنید مشتریان شما چه افرادی هستند و کجا میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید. این موضوع تقسیمبندی بازار نامیده میشود.
یکی از اهداف اصلی تحقیقات بازار، تعیین مناطق تمرکز بازاریابی است. مشتریان خود را بهطور واضح تعریف کنید و بر این اساس، اولویتهای جغرافیایی فعالیتهایتان را پیدا کنید.
چگونه میخواهید برنامههای بازاریابی خود را اجرایی کنید؟ در مرحلهی اول، به این سؤالات پاسخ دهید:
پاسخ این پرسشها، حدود و اصول استراتژیهای بازاریابی را نشان میدهد. استراتژیهای شما باید گسترده و انعطافپذیر باشند، بهطوریکه بتوانید تاکتیکهای خاصی را برای عملی کردن آنها در نظر بگیرید. مثلاً «آگهی از برند» یا ارائهی «خدمات پس از فروش» استراتژیهای بازاریابی به شمار میروند، اما تاکتیکها، فعالیتها و برنامههایی هستند که در راستای تحقق استراتژیها تنظیم میشوند.
مطلب مکمل: مراحل توسعه طرح بازاریابی
یکی از موارد موجود در بین اصول پذیرفته شده در کسب و کار این است که همواره نگهداشتن مشتریان موجود ارزان تر از بدست آوردن مشتریان جدید است. پس کسب اطمینان از خوشحال نگه داشتن مشتریان فعلی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
اما در دنیای واقعی در نظر داشتن و رعایت این مسئله کار ساده ای نیست، خصوصاً که گاهی مسائلی خارج از کنترل شما رخ می دهد و مشتری تصمیم می گیرد ادامه فعالیت و تجارت خود را به جای دیگری انتقال دهد. اما باز هم این بدان معنا نیست که شما آن مشتری را برای همیشه از دست داده اید. در حقیقت حتی در نقطه ای که مشتری شما تنها چند قدم با خارج شدن از در فاصله دارد، شما می توانید با اتخاذ راهکارها و استراتژی های خاصی برای بازگرداندن وی برنامه ریزی کنید.
مشتریان شما هرگز بدون دلیل شما را ترک نمی کنند، پس حتماً دلیل این موضوع را پیدا کنید. یک تحلیل از نقاط ضعف و قوت و فرصت و تهدید سازمان تهیه کنید و ببینید چرا محصول یا خدمات شما دیگر آن ارزشی که قبلاً ارائه می داده است را برای مشتری ندارد.
آیا محصول ارائه شده شما با توجه به شرایط جدید بازار نسبت به قیمتی که طلب می کنید، همچنان قابل رقابت است؟ آیا بازار از شما جلوتر است؟ رابطه شما با مشتری چطور؟
اگر در ارزیابی وضعیت شرکت، محصول و خودتان نمی توانید جانب بی طرفی را در نظر بگیرید، از شخصی خارج از تیم اجرایی و مدیریتی خودتان بخواهید این کار را برای شما انجام دهد. این کار نه تنها یک قدم اول مهم در بازگرداندن مشتری است، بلکه در کسب اطمینان از عدم ترک دیگر مشتریان نیز قدمی مهم و بسیار حیاتی به شمار می رود.
شما نیاز به برنامه عملی دارید، و این به معنای تهیه یک برنامه کتبی برای بدست آوردن مجدد آن مشتری می باشد. یک برنامه زمانی هم باید برای ملاقات و پیگیری مشتری خود در نظر بگیرید.
برای این ملاقات و پیگیری خیلی نباید عجله کنید. البته برخی از شرکت ها هم هستند که یک فاصله زمانی ۱٫۵ تا ۲ سال را به این منظور در نظر می گیرند، که این هم اشتباهی دیگر است.
شما باید این برنامه زمانی را بگونه ای در نظر بگیرید که بسیار زیرکانه و طبق برنامه و منطق باشد، اما در عین حال در نظر مشتری کاملاً اتفاقی در نظر گرفته شود. نباید اجازه دهید که مشتری شما بطور کلی شما را فراموش کند، بلکه همواره باید دلیلی برای ارتباط مجدد با وی برای خود پیدا کنید.
لزوماً تمام برنامه های خود را بر بازگرداندن آن مشتری قرار ندهید. ممکن است بر اساس شرایط شما و بازار موجود کنار کشیدن از آن محصول و بازار و حفظ بخش کوچکی از سهم بازار منطقی تر به نظر برسد.
می توانید بجای ارائه محصول اصلی و قبلی خود نظر مثبت مشتری را در ارائه یک محصول کوچکتر و با سود کمتر دریافت کنید و سپس با مرور زمان پیشنهاد های بزرگتری را به وی ارائه کنید.
از مشتری خود درخواست جلسه ای برای کسب اطلاعات در رابطه با تصمیم وی همچنین رابطه خود با وی داشته باشید. چه عواملی و فاکتورهایی باعث اتخاذ این تصمیم از جانب وی شده است؟
حالت تدافعی نداشته باشید، و در صورت نیاز ضمن قبول مسئولیت عذرخواهی کنید. از این فرصت ضمن کسب اطلاعات در مورد مشتری و نیازهای وی استفاده کنید. فراهم آورنده جدید ممکن است فرصت پرسیدن این سوالها را از مشتری نداشته باشد، پس این خود فرصتی برای شما جهت بازگرداندن وی می باشد.
رابطه یک مشتری و فروشنده تا حدودی شبیه به رابطه یک عاشق و معشوق هم هست.
پس از مشتری خود نهایتاً بپرسید: “آیا مسئله شما من هستم؟” گاهی دو شرکت برای هم مناسب هستند، اما دو عضو این شرکت با هم همسو نیستند. در این شرایط بهتر است از سود خود به نفع شرکت کنار بکشید. پرسیدن این سؤال حتی ممکن است شرایط را برای گفتگو های بعدی و سازنده تر هم باز کند.
همچنین توجه داشته باشید که در هر کسب و کاری نباید خیلی احساسی برخورد کرد و همواره باید توجه داشته باشید که هیچ چیز ابدی نیست. گاهی اوقات هم باید به از دست دادن یک مشتری به عنوان یک فرصت برای بدست آوردن و حفظ یک مشتری با قیمت و هزینه ای کمتر نگاه کنید و برای محقق ساختن آن تلاش کنید.
امروزه بازارهای مالی به جز جدا نشدنی زندگی مردم تبدیل شده اند و حضور و مشارکت در این بازار ها نیازمند دانش و اطلاعات کافی است این روزها مدام از ارز های دیجیتال صحبت میشود اما با وجود شهرتی که پیدا کرده اند هنوز هم تعداد زیادی از افراد با اصطلاحات کاربردی و مهم در این بازار آشنایی ندارند در این مجموعه سعی شده است که کاربردی ترین اصطلاحات در بازار ارزهای دیجیتال را به صورت خلاصه و به زبان ساده توضیح دهیم.
Altcoin (آلت کوین)
Coin (کوین)
Token (توکن)
StableCoin(کوین هایی با قیمت ثابت)
ICO (عرضه اولیه)
)Forkفورک(
Hard Fork(هارد فورک)
Soft Fork (سافت فورک)
Hash (هش)
Hash Rate(نرخ هش)
Satoshis (ساتوشی)
Whitepaper (وایت پیپر)
Central ledger (دفتر کل مرکزی)
Distributed Ledger (دفترکل توزیع شده)
Blockchain (زنجیره بلوک یا بلاکچین)
Block (بلاک)
Block Hight (ارتفاع بلاک)
Block Explorer(جستجوگر بلاک)
Block Reward (جایزه بلاک)
Halving (نصف شدن پاداش استخراج)
Peer 2 Peer(همتا به همتا)
Decentralization (غیرمتمرکز)
Consensus algorithm (الگوریتم اجماع)
Proof of work (گواه اثبات کار)
Proof of Stake (گواه اثبات سهام)
Double spending (دوبار خرج کردن)
51% Attack (حمله 51 درصدی)
Market Cap (ارزش بازار)
KYC (احراز شناخت مشتری)
Wallet(کیف پول)
Address (آدرس کیف پول)
Public Key(کلید عمومی)
Private key (کلید خصوصی)
Signature (امضاء)
Hot wallet (کیف پول گرم)
Cold wallet(کیف پول سرد)
Software Wallet(کیف پول نرم افزاری)
Hardware Wallet(کیف پول سخت افزاری)
Paper Wallet (کیف پول کاغذی)
Cold Storage (ذخیره سازی سرد)
Seed
Confirmation(تأیید)
Transaction Fees (کارمزدهای تراکنش)
دامپ
دامپینگ
پامپ
PND
ATH (بالاترین قیمت تاریخ)
ATL (کمترین قیمت تاریخ)
HODL(نگهداری ارز دیجیتال به مدت طولانی)
HNWI (شخص خیلی ثروتمند)
Whale (نهنگ)
استخر ماینینگ
ماینینگ چند استخری
FOMO (فومو یا ترس از دست دادن)
FUD
Bears(خرسها)
Bear Market(بازار خرسی)
Bear Trap (تله خرسی)
Bulls (گاوها)
Bull Market(بازار گاوی)
Bull Trap (تله گاوی)
Bag Holder یا Shitcoiners
Shitcoins
Bitcoin Maximalists
DYOR
Exit Scam
Lambo
Moon
Rekt
Anti-Money Laudering (قوانین ضدپولشویی )
ASIC
?شرایطی را تصور کنید که در حال پیگیری یک مشتری هستید که از صحبت های اولیه ای که با او داشتید، متوجه شدید که می توانید نیازهای او را پاسخگو باشید. همه چیز طبق روال پیش می رود تا زمانی که در آخرین تماسی که داشتید می گوید من با شرکت x که از قضا رقیب شما محسوب می شود همکاری می کنم! در این شرایط چه باید بگویید؟ این را بدانید که این پایان مکالمه نیست! شما می توانید با جملاتی که در ادامه می گوییم این شانس را داشته باشید تا مشتری به ظاهر از دست رفته را برگردانید!
⚙ بله درست است. واقعیتش من تا به حال نشنیده بودم و خیلی کنجکاوم بدانم چه چیزی باعث شده است که فکر کنید همکاری با آنها خوب است؟
⚙ این سوال باعث می شود مشتری صحبت کند و با توجه به چیزی که می گوید مشکلات احتمالی که با تامین کننده دارند را کشف می کنید که می توانید به عنوان سلاح از خود دفاع کنید!
می تواتم بپرسم شما چه انتظاراتی داشتید که تامین کننده فعلی آن ها را براورده نمی کند؟
⚙ اگر تامین کننده تمام انتظارات مشتری را برآورده نمی کند، با این سوال به فکر می افتد که می تواند تامین کننده خود را عوض کند. چه گزینه ای بهتر از شما؟!
شما چه موضوعاتی را در جلسات ماهانه خود با تامین کننده بحث می کنید؟
⚙ در اکثر مواقع پاسخ به این سوال این است: جلسات ماهیانه؟ ما چنین جلساتی نداریم!. پس این فرصت خوبی است تا نشان دهید چقدر متفاوت هستید. به طور مثال می توانید بگویید: ” چقدر عجیب است که شما چنین جلساتی ندارید! ما با مشتریان خود به صورت ماهانه دیدار می کنیم تا راجع به مسائل و موضوعات مختلف گفتگو کنیم!”.
بله متوجه شدم. فقط میتوانم بپرسم شما از چه روشی آن ها را ارزیابی کردید و چطور به این نتیجه رسیدید که گزینه خوبی هستند؟
⚙ شما لازم است در دل مشتری شک بندازید قبل از اینکه قرارداد را امضا کنند! این سوال باعث می شود آن ها کمی تامل کنند که آیا واقعا انتخاب درستی کرده اند یا خیر!
آیا با آن ها قرارداد بسته اید؟
⚙ امید خود را از دست ندهید! هنوز دیر نشده است! اگر مشتری هنوز قرارداد نبسته است، شما این فرصت را دارید تا با روش هایی مثل دادن تخفیف، بیان ویژگی های منحصر به فرد خود و … آن ها را به سمت خود بازگردانید.
می توانم بپرسم نقاط قوت همکاری با آن ها چه چیزهایی است؟
اینکه از مشتری بپرسید تا در مورد نقاط قوت رقیب شما فکر کنند، شاید ایده ی خوبی به نظر نیاید! اما تحقیقات نشان می دهند که این سوال بلعکس باعث می شود تا مشتری ناخودآگاه راجع به نقاط ضعف آن ها فکر کند! فقط باید کمی صبور باشید!
شرکت X ( رقیب ) خیلی خوب است. در حقیقت ما مشتریان مشترک زیادی داریم . اگرچه آن ها ویژگی های منحصر به فرد x و y را دارند، ولی خب شرکت هایی که از ما خدمات/ محصولات یکسانی دریافت می کنند، متوجه شدند که خدمات/ محصولات ما آن ها را راحت تر به اهدافشان می رساند
⚙ اگر شما از رقیب خود بد بگویید، قطعا حس عدم اطمینان به مشتری دست می دهد که برای مطرح کردن خودش رقیبش را خراب می کند! اما شما با این جمله در عین حال که از رقیب خود تعریف می کنید و حس اعتماد در مشتری به وجود می آورید، از طرفی می گویید این محصول به درد شما نمی خورد!