روابط با مشتری به روش هایی اشاره دارد که یک شرکت برای تعامل با مشتریان خود و بهبود تجربه مشتری استفاده می کند. این مورد شامل ارائه پاسخ به موانع کوتاه مدت و همچنین ایجاد فعالانه راه حل های بلندمدت است که برای آسانتر شدن کار مشتری طراحی شده است.
اهمیت روابط موثر با مصرف کننده
نگاه درست به مدیریت منابع انسانی در جذب مدیران:
⚓
افیلیت مارکتینگ جز روشهای بازاریابی است که میتواند تأثیر مستقیم بر روی فروش محصولات داشته باشد. درواقع این نوع بازاریابی توسط افرادی خارج از کسبوکار انجام میشود. به بیان ساده در افیلیت مارکتینگ یا بازاریابی پورسانتی پیشنهاد خرید یا معرفی محصول بر روی وبسایت و یا وبلاگ ناشر افیلیت قرار داده میشود و اگر این تبلیغات منجر به فروش محصول شود، مبلغی از طرف صاحب محصول به ناشر افیلیت که بازاریابی محصول را انجام داده، پرداخت میشود.
در برنامههای افیلیت مارکتینگ (affiliate program)، اهداف و شاخصهایی برای سنجش میزان نتیجهبخش بودن تبلیغات در نظر گرفته میشود.
این شاخصها میتواند کلیک کاربر بر روی لینک تبلیغات، خریداری محصول یا وارد کردن ایمیل توسط کاربر باشد. آنگاه اگر تبلیغ در آن سایت نتیجهبخش باشد، بر اساس میزان فروش و یا با روشهای دیگر به صاحب سایت مبلغی پرداخت میشود. در ادامه در مورد نحوه محاسبه پرداختی به ناشر تبلیغات توضیح میدهیم. به افیلیت مارکتینگ بازاریابی پورسانتی نیز میگویند.
بازاریابی تأثیرگذار (یا اینفلوئنسر مارکتینگ) شاخهای از بازاریابی است که بر روی اشخاص خاصی از جامعه (یا استایل خاصی) متمرکز میشود. این نوع از بازاریابی، اشخاصی که بر روی خریداران بالقوه تأثیر میگذارند را تشخیص داده و به فعالیتهای بازاریابی حول این اینفلوئنسرها جهت میدهد. در واقع اینفلوئنسرها افرادی هستند که روی تعدادی از افراد تأثیر گذار هستند.
هنگامی که یک اینفلوئنسر (یا به زبان رایج یک شاخ اینستاگرامی)[۱] محتوایی را تولید میکند، خود را به عنوان یک خریدار بالقوه یا شخص ثالث نشان میدهد و محصول را گواهی میکند. اشخاص ثالث حتی در زنجیره تأمین هم وجود دارد (خرده فروشان، تولیدکنندگان و غیره) یا میتوانند به اصطلاح اینفلوئنسرهای ارزش افزوده باشند (مانند روزنامهنگاران، فرهنگیان، تحلیلگران، مشاوران حرفهای و غیره)[۲]
ایدهٔ جریان ارتباط دو گامی در کتاب انتخاب مردم (پائول لازارسفلد، برنارد برلسون و هازل گاودت) که در سال ۱۹۴۰ میلادی مطالعاتی بر روی روند تصمیمگیری رایدهندگان انجام گرفت، پدیدار شد. این ایده در ادامه در دو کتاب تأثیر شخصی (نوشته لازارسفلد و الیهو کتز در سال ۱۹۹۵ میلادی) و تأثیر ارتباطات گسترده (نوشته جوزف کلاپر در سال ۱۹۶۰ میلادی) توسعه یافت.